روایت شیرین: از اینجا تا ابدیت با یک پاس گل
تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۲۲۹۷۷
به گزارش "ورزش سه"، سال اول برای بازی در رده جوانان به خاطر دوستی با افشین سرداری که قبلا مربی برادرم بود، به تيم «اتکا تهران» رفتم. دوست نداشتم وارد تیمی بشم که به من سخت بگیرند و یا شناختی از من نداشته باشند. یک تیم معمولی که چند سالی بیشتر دووم نیاورد ولی از یک جهت تبدیل به یک انتخاب خوب برای من شد!
تیم امیدهای «اتکا» آنقدر ضعیف بود که از من سال اولی خواستند تا برای آنها بازی کنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سال بعد برگشتم راهآهن و اونجا هم برای جوانان و امید به طور ثابت بازی کردم. همین بازی کردن با یک رده بالاتر، اعتماد به نفس زیاد به من داد و روی کیفیت بازیم عجیب تاثیر گذاشت، تو یکی از بازیها خدا بیامرز رضا احدی که مربی امیدهای استقلال بود، فوتبالمرو تماشا کرد و بعدش از سرپرست تیم «بهرام امیری» خواسته بود تا هرطوری شده با من قراداد ببندن.
اینهارو بهرام امیری بعدا برام تعرف کرد و گفت که رضا احدی گفته که بازی مجتبی عجیب منو یاد جوانیهای خودم میندازه، با آقا رضا تو ورزشگاه مرغوبکار قرار گذاشتیم دربارهی قرارداد صحبت کنیم، بعد از بازی رفتم رختکن به آقا رضا گفتم که تمایل دارم برای امیدهای استقلال بازی کنم نه تیم جوانان و یه وقت پیش خودشون نگن که این حالا حالاها میتونه تو جوانان بازی کنه و این فرصت رو به یه بازیکن رده امید بدیم.
گفتم اگه حقمه و توانشرو دارم می خوام برای امیدها بازی کنم. سال بعد بهرام امیری بهترین بازیکنای امیدهای تهران رو آورد استقلال که اکثرشون هم کاپیتان تیمهای خودشون بودن. کاپیتان ما شد رامین محرم نژاد که واقعا شخصیت جالب و منحصر به فردی داشت،ک ارهای عجیب کم نمیکرد، دفاع فوق العادهایی هم بود.
تمام عشق فوتبالها اون تیم امید استقلال رو یادشونه چون اونقدر خوب بودیم که راحت قهرمان تهران و دوم کشور شدیم و اینکه تو جام حذفی به جای تیم اول استقلال تا مرحله نیمه نهایی پیش رفتیم که در نهایت به تیم فجرسپاسی خوردیم و حذف شدیم. خلاصه من تو اکثر بازیهای جزو یازدهتای اصلی بودم و به اصرار مربی جوان استقلال چند بار هم برای اونها بازی انجام دادم، مثلا مقابل پرسپولیس.
زمان خدمت سربازی برای بازیکنای امید فرا رسید و هر کدوم باید یک فکری برای خدمت سربازی میکردند. اکثر استعدادها تو این ردهی سنی و وقتی که کلی رویا دارن از دور خارج میشن. دلیلش هم کاملا مشخصه سهمیه تیمهای خوب برای بازیکن سرباز محدوده و خیلی ها مجبور میشن برن خدمت و بعد… خداحافظ رویای کودکی.
من اما هنوز ۲ سال جا داشتم که برای جوانان بازی کنم و ۴ سال برای امیدها، بازی کردن توی اون رده برام یکنواخت شده بود چه برسه به جوانان! صمد مرفاوی مربی جوانان شد، بهشون گفتم دیگه دوست ندارم تو این رده سنی بازی کنم. در جوابم گفت: قصد ما اینه که امسال قهرمان کشور باشیم و برای همین خسرو حیدری، آندو تیموریان و منصور احمد زاده و چندتا جوان دیگهرو جذب کردیم. با اکراه قبول کردم که بمونم.
فینال کشوریرو مقابل استقلال خوزستان بردیم و قهرمان شدیم. بعد از بازی به من خبر دادن که باید سریع برگردی و همراه تیم بزرگسالان بری گرگان! منصور خان پورحیدری دستور داده بود! سر ساعت رسیدم هتل آزادی (محل اردو) و سوار اتوبوس شدم. تیم جذاب استقلال اون سال پر از ستاره بود و هر طرف رو نگاه میکردم یه بازیکن بزرگ رو میدیدم.
بهمن ۷۸ هوا خیلی سرد بود و به بازیکنها گرمکن داده بودند که خب من نداشتم! مهدی پاشازاده نزدیکم شد و کمی گپ زد تا یخمو بشکونه و بعد گرمکنشرو در آورد و به من داد. تو راه گرگان تمام مدت ساکت بودم و رویاپردازی میکردم. برای ناهار رفتیم به یک رستوران خوب بین راهی. سیل جمعیت بود که بازیکنان را دوره کرده بودند تا از آنها امضا بگیرند. هیچکس من رو نمیدید! چه برسه به امضا گرفتن! چه تیمی بود! پر از ستارهای درخشان؛ محمد نوازی،علی سامره، یدالله اکبری، فراز فاطمی، مهدی پاشازاده، هادی طباطبایی، علی نیکبخت، مجاهد خذیراوی و خیلی بازیکن درجه یک…
اون موقعها خیلی سخت بود که یه بازیکن هیجده، نوزدهسالهرو ببرن تیم بزرگا! اونم استقلال!! توی هتل گرگان هادی طباطبایی با من صحبت کرد تا بیشتر با بقیه احساس نزدیکی کنم ولی هادی نمیدونست که من خیلی خجالتیم.
روز بازی روی نیمکت غرق رویا بودم که منصورخان به من و مجاهد گفت: بین دو نیمه گرم کنید و از شروع نیمه دوم برید تو زمین… اتصال رویا به واقعیت!! وسطهای نیمه دوم بود که محمد نوازی یه پاس محکم و دقیق به من داد. استپ کردم و چرخدیم و توپرو توی عمق ارسال کردم برای فراز فاطمی، تک به تک شد دروازهبان رو دریبل کرد و گل سوم رو زد.
نوازی اولین نفری بود که بغلم کرد و بعد من وسط حلقهی شادی بودم. وقتی میگن طرف توی پوست خودش نمیگنجه، شرح حال من توی اون لحظه بود. بازیرو با اختلاف سه چهار گل بردیم و موقع برگشت رفتیم همون رستوران با این تفاوت که دیگه همه منرو میشناختن و از من امضا میخواستن. یادم نمیاد تا قبل از اون بازی چیزی رو امضا کرده باشم! هیچ کدوم از امضاهام به بهم شبیه نبود! ولی کارمرو یجورایی راه انداخت.
پی نوشت: این یادداشت به قلم خود مجتبی جباری نوشته شده و در یکی از مجلات منتشر شده است.
منبع: ورزش 3
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۲۲۹۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فاجعه در بازی پیشکسوتان استقلال - تهرانجوان ؛بازیکن پیشکسوت ایران جوان وسط بازی با استقلال فوت کرد
در یکی از محلات تهران مسابقات پیشکسوتان فوتبال زیر نظر شهرداری آن منطقه برگزار میشود. اما با توجه به عدم نظارت هیات فوتبال تهران در این مسابقات خبری از حضور آمبولانس نیست و این درحالی است که باید هیات فوتبال استان تهران به این مسابقات هم نظارت کند.
در یکی از مسابقههای فوتبال بین دو تیم پیشکسوتان استقلال و تهرانجوان پس از پایان نیمه اول و بین دو نیمه، محمد اشرفی بازیکن حدودا 64 ساله تیم تهرانجوان دچار حمله و ایست قلبی شد. پس از این اتفاق ناگوار به علت عدم حضور به موقع آمبولانس در محل مسابقه یک پزشکیار برای رسیدگی به وضعیت این بازیکن بالای سر او رفت اما متاسفانه تا هنگام رسیدن آمبولانس و رساندنش به بیمارستان، متاسفانه به دلیل وخامت حال بازیکن 60 ساله تیم تهرانجوان وی در آمبولانس از دنیا رفت.
نکته قابل تامل در این اتفاق ناگوار که منجر به مرگ یکی از بازیکنان و ورزشکاران پیشکسوت شد میتواند عدم وجود آمبولانس با دستگاه شوک در محل انجام مسابقات با پزشکان و دستیاران متخصص باشد. رسانهها بارها در این باره بارها به مسئولان برگزاری مسابقات هشدار دادهاند که خروجی رعایت نکردن برخی تمهیدات برگزاری مسابقه میتواند اتفاقات تلخی را به همراه داشته باشد. این درحالی است که مسئول کمیته پزشکی هیات فوتبال استان تهران، به عنوان پزشک تیم ملی فوتسال ایران در رقابتهای قهرمانی آسیا حضور دارد. سال گذشته هم در یکی از رقابتهای رده پایه استان هم به دلیل همین ماجرا جان خود را از دست داد.
اما سوال این است که چرا داور بازی، بدون حضور آمبولانس و دستگاه شوک بازی را شروع کرده است؟ آیا پیشکسوتان پیش از شروع مسابقات معاینه و آزمایش قلبی میدهند؟ با توجه به سن و سال بالای بازیکنان این تیمها، حضور آمبولانس و تیم پزشکی در این مسابقات ضرورت بیشتری دارد.
با توجه به اینکه برخی از تیمهای مطرح و پیشکسوتان فوتبال ایران در این مسابقات حاضر میشوند چرا هیات فوتبال تهران نظارتی در برگزاری این مسابقات ندارد؟ چرا قوانینی از سوی فدراسیون فوتبال و هیات فوتبال تهران برای برگزاری چنین مسابقاتی وضع نمیشود تا در کنار جریان این مسابقات شاهد این اتفاقات تلخ نباشیم؟ قطعا اگر این موارد رعایت میشد چه بسا که الان یک انسان زنده بود. امیدواریم مسئولان مربوطه برای تخلفات صورت گرفته دلایل قانع کنندهای برای افکار عمومی داشته باشند.